جمعه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۱

چند ساله كه بعضي‌ها توي كوچه ما نذري مي‌دهند. قبل از اين، ما كه از اين چيزها نداشتيم.
اين نذري را 4-5 سال پيش يكي از همسايه‌ها شروع كرد. از يك ديگ شروع كرد. 2 سال پيش به 5-6 تا ديگ رسيد. مادرم اينها كه مي‌آمدند خانه، ‌كلي از داماد همسايه‌امون تعريف مي‌كردند، كه اين چقدر خوب هست و چقدر دستش به خير هست. و ...
گذشت تا اينكه 2 سال پيش همين داماد همسايمون بيشتر از 2 ميليارد تومان كلاه برداري كرد و يك مدت زيادي ناپديد شد. فقط چندصد ميليون از همسايه‌ها به اون پول داده بودند كه اون به اون‌ها سود بده.
الان 2 ساله كه يكي ديگه از همسايه‌ها كه تازه اومده توي كوچه ما نذري مي‌ده. اون هم چه نذري. امسال كه 2 تا علم 21 پره‌هم آورده بود.
من كه از اونها خيلي خوشم نمي‌آد. از اون خانواده‌ها هستند كه يك دفعه به پول رسيدند. و ... خود يارو كه هيچ وقت سر وضعش مرتب نيست. منكه اكثر اوقات اون را با زيرشلواري و زيرپوش تو كوچه ديدم. خانمش هم از اون آرايش‌هاي خفن مي‌زنه. (ناخون لاك قهوه‌اي و ...) فعلا بين همسايه‌ها شايع هست، كه طرف توي كار قاچاق هست. من خودم در اين مورد نظري ندارم، نمي‌دونم كي گندش در مياد.
اين طرف، از كوچه ما خيلي خوشش اومده، گفته مي‌خواد همه خانه‌هاي اين كوچه را بخره، فعلا كه 2 تا از خانه‌ها را خريده.

نمي‌دونم بقيه هم كه نذري مي‌دهند، مثل همين‌ها هستند. (مطمئن هستم كه همه اينجور نيستند.)
نمي‌دونم چرا بعضي‌ها فكر مي‌كنند با اين كارشون، پولشون حلال مي‌شه
احتمالا يك عده هم از اين برنامه‌ها به عنوان سرپوشي براي كار‌هاشون استفاده مي‌كنند.

پ.ن.
روزگار بدي شده، آدم نمي‌تونه به راحتي راستي را از دروغ تشخيص بده.
خدايا كمكمون كن.

هیچ نظری موجود نیست: