جمعه، مهر ۱۲، ۱۳۸۱

نمي‌دونم شنيديد يا نه؟
تعدادی از مردم يزد در اعتراض به بوسيدن يک کارگردان مرد توسط گوهر خير انديش، (از هنرپيشگان زن سينما و تلويزيون ايران)، دست به تظاهرات زدند.
ظاهراً جمعه گذشته يك جشنواره‌اي در يزد برگزار مي‌شده كه طي اون خانم گوهر خيرانديش پيشاني يكي از كارگردان جوان را مي‌بوسه و ...
خب طبق معمول هم با شلوغ بازي بعضي از روزنامه‌ها (كيهان، رسالت و ..) يك سري آدم پيدا مي‌شوند كه روز سه شنبه در اعتراض به اين كار تظاهرات مي‌كنند و ...

پيش خودم فكر مي‌كردم توي اين كشور،‌هر روز كلي آدم بي‌گناه محكوم مي‌شوند، به حقوق يكسري ديگه تجاوز مي‌شه، يكسري ديگه به خاطر نابرابري‌هاي موجود همه زندگيشون را از دست مي‌دهند و ...
يك نفر نيست كه به اين همه نابرابري و ظلم و ستم اعتراض كنه، ولي عده‌اي به خاطر اينكه يك خانم، جواني را بوسيده، (به اينكه اين كار درست بوده يا غلط يا اين بوسه مادرانه بوده يا ... كار ندارم.) حاضرند قيصريه را هم به آتش بكشند. و به خاطر اين عمل كشور را به هم بريزند.
به نظر شما مسخره نيست.
...
پ.ن.
1- اگر يك نگاه به جامعه بندازيم مي‌بينيم كه تمام پايه‌هاي اعتقادي و مذهبي جامعه از بين رفته، براي نسل جديد چيزي به نام هويت نمونده، فساد بيداد مي‌كنه. و ... اون موقع عده‌اي پيدا‌ مي‌شوندكه بوسيدن را گناه كبيره مي‌دونند.
آدم ياد اين مثل مي‌افته: خانه از پايبست ويران است، اون وقت خواجه در فكر ايوان است.
2- اين شعر ايرج ميرزا هم جالبه

هیچ نظری موجود نیست: