سه‌شنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۱

خب امروز تولد گولي بود. (تولدت خيلي مبارك باشه)
ديروز با يكي از بچه‌ها رفتيم كوه، (جاي همه خالي) هوا خيلي تمييز بود. خيلي وقت بود كه اين همه ستاره توي آسمان نديده بودم.
توي راه داشتيم نقشه مي‌كشيديم كه چطوري امروز سر گولي خراب بشيم و اون را سورپريز بكنيم. كه گولي پيش دستي كرد و به جاي اين كه ما اون را سورپريز كنيم، با اين كارش اون يكمي ما را سورپريز كرد.
خلاصه امروز سر گولي خيلي شلوغ بود، و نتوانست به ما وقت بده كه سرش خراب بشيم ;)


...
مي‌خواستم از شيطنتم، سر تولد دوستام توي سالهاي گذشته بگم، ولي هر چي فكر كردم، ديدم خوب نيست ممكنه بد آموزي داشته باشه. براي همين به جاي كل اون جريانات، 3 تا نقطه گذاشتم. :)

هیچ نظری موجود نیست: