دوشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۱
انجمن شاعران مرده
حدود 3-4 ماه بود كه دنبال فيلم انجمن شاعران مرده ميگشتم. (قبلا هم دنبالش بودم ولي اينطوري سمج بازي در نياورده بودم.) تقريبا نا اميد شده بودم كه فعلا اين فيلم را پيدا كنم. ديشب بعد از مدتها كتابش را از هولمز گرفتم، 4 فصل اولش را كه خوندم كلي كيف كردم. پيش خودم گفتم فردا حتما در مورد Carpe Diem! خواهم نوشت. امروز تو اين فكربودم كه چطوري در مورد اون بنويسم كه يك نفر فيلمش را هم برام آورد. هنوز باورم نميشه كه اين دوتا با هم به دست من رسيده. هنوز وقت نكردم فيلم را ببينم.
موندم اول كتابش را تا آخر بخونم،بعد فيلم را ببينم. يا اول فيلم را ببينم،بعد بيام بقيه كتاب را بخونم.
فعلا اين قسمت كتاب را داشته باشيد:
گل غنچههاي سرخ را كنون كه ميتواني، برچين
اما باز زمان سالخورده در گذر است
و همچين گلي كه امروز لبخند ميزند،
فردا خواهد مرد.
پيتس دست از خواندن كشيد. كيتينگ تكرار كرد:
”گل غنچههاي سرخ را كنون كه ميتواني، برچين. اصطلاحي كه در لاتين براي اين معنا به كار ميره، اينه: كارپه دي يم.”
ميكس، شاگرد زرنگ درس لاتين، گفت:
”كارپه ديم، دم را غنيمت بشمار.”
”آفرين آقاي ...؟”
”ميكس”
كتينگ تكرار كرد:
”دم را غنيمت بشمار چرا شاعر اين ابيات رو سروده؟”
يكي از شاگردان، بلند گفت: ”لابد چون عجله داشته.”
ديگر شاگردان زير لب خنديدند.
كتينگ به صداي بلند گفت:
”نه، نه،نه! به اين دليل كه ما خوراك كرمها هستيم، بچهها. چون ما انسان ها تعداد محدودي بهار و تابستان و خزان را تجربه ميكنيم. گو اينكه باور كردنش دشواره، اما يه روزي هيچ كدوم از ما ديگه نفس نخواهيم كشيد؛ جسممون سرد خواهد شد و خواهيم مرد!”
مكثي عمدي كرد و با تأكيد، چنين ادامه داد:
...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر