جمعه، مهر ۱۹، ۱۳۸۱

بابا اين ديگه چه وضعشه!!!!
خير سرم گفتم جمعه بعد از ظهري 2 ساعت كتاب مي‌خونم. هنوز 4-5 صفحه بيشتر نخونده بودم كه يكي به من زنگ زده كه الان ختم عموي فلاني هست. 45 دقيقه هم از ختم گذشته، بدو خودت را برسون.
بعد از اون هم بازم كار دارم :(

هیچ نظری موجود نیست: