جمعه، مهر ۲۶، ۱۳۸۱

ديشب نامزدي دختر عمم بود.
كلي پسر عمم را اذيت كرديم.
مراسم هم توپ توپ بود. فقط حيف كه توپ نبرده بوديم، كه اون وسط فوتبال بازي كنيم.

راستي،‌
اين داماد جديده معلوم بود كه خيلي هل شده بود. چند تا كار عجيب كرد.
اول از همه اينكه وقتي اومد تو مجلس،‌ مثل عروس‌ها يك دسته گل دست گرفته بود. (دسته گلش، دقيقا شكل همون دسته گل‌ها بود كه عروسها دست مي‌گيرند.)
دوم گل سرخ را تو جيب جليقه‌اش گذاشته بود. (يك دفعه كه كتش رفت كنار اون را ديديم.)
سوم بعد هم همچين ماشين را گل زده بود. آورده بود كه نگو و نپرس. (ولي راستش از اول تا آخر مراسم،‌جلو در خانه عمم پارك شده بود. آخرش هم هيچكس سوار اون ماشين نشد. :)‌ )
يك بار هم عموم زد تو پر و بالش،‌ يك كمي بگي نگي دلم به حالش سوخت. (پيش خودم گفتم اين حالا حالاها بايد تو فاميل ما آب بندي بشه)

ديشب پسر عمم، موبايل پدرش را گرفته بود، دستش. درست وقتي كه عاقد مي‌خواست خطبه عقد را بخونه،‌ يكي از پسر عموها به اون زنگ زد. اون بنده خدا هم هل شده بود. با كلي زحمت موبايلش را خاموش كرد. يكم گذشت ديديم حوصلمون سر رفته، ‌رفتيم با زحمت موبايلش را روشن كرديم. اين دفعه سر فيلم برداري دوباره به اون زنگ زديم، اين دفعه 1 نگاهي كرد به موبايلش دوباره خاموش كرد گذاشت تو جيبش.
ما پسر عموها كه تازه شيطنتمون گل كرده بود. دوباره موبايلش را روشن كرديم. يكي ديگه از پسرعموها هم به اون گفت كه آره 1 كد هست وقتي مي‌زنيم موبايل روشن مي‌شه.
اين دفعه كه موبايل زنگ زد. موبايل را برد، داد به پدرش.
اين دفعه رفتيم موبايل را با يك نقشه، از شوهر عمم گرفتيم صداي زنگ را تغيير داديم. گذاشتيم وسط ميز غذا خوري، دوباره زنگ زديم.
اين دفعه پسر عمم، مونده بود چي كار كنه، موبايل را برداشت. باطريش را در آورد. سيم كارتش هم در آورد كه ديگه خيالش راحت باشه كه كسي يه اون زنگ نمي‌زنه. ...
ما باز نشستيم فكر كرديم كه چي كار بكنيم.
اين دفعه گشتيم، 1 گوشي موبايل مثل مال اون پيدا كرديم. آهنگ زنگش را مثل مال اون كرديم. و اين دفعه به اون گوشي كه زنگش را عوض كرده بوديم، زنگ زديم. اولش كه صداي زنگ در اومد، داشت شاخ در مي‌آورد. ولي بعد وقتي مطمئن شد كه موبايل خودش نيست. با خيال راحت نشست. و ...

آخره سر، هم 1-2 ساعت منتظر شديم تا خانمها بيان. (تازه وقتي همه اومدند،‌تازه مشخص شد كه مادر من امشب نمي‌آد خانه. و ما بي‌خودي 1-2 ساعت منتظر اون بوديم. :)

هیچ نظری موجود نیست: