پنجشنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۱

چند روزه نمي‌دونم، چي شده،
دوباره سرعت حركتم خيلي زياد شده. يكم تند رانندگي مي‌كنم. نمي‌دونم چرا هر چند وقت، يك بار اين اتفاق برام مي‌افته،‌ هنوز دليلش را هم دقيق نمي‌دونم.
امروز ديگه اوضاع خيلي خراب بود،
صبح ساعت 8:30 جلسه داشتم،‌طبق معمول هم تا 2:30 نصف شب بيدار بودم، نتيجه اينكه 8:22 دقيقه ضبحانه نخورده، از خانه اومدم بيرون و براي اينكه به موقع برسم، فقط گاز مي‌دادم.
اين بود ساعت 8:32 دقيقه به جلسه رسيدم و خوشبختانه جلسه همه هنوز شروع نشده بود.
دوباره بعداز ظهر قرار بودساعت 3:30 پيش دوستم باشم، ولي اين بار تا ساعت 3:35 دقيقه شركت كار داشتم. و نهار نخورده از شركت اومدم بيرون. اين دفعه نزديك 4 دقيقه طول كشيد كه از عباس‌اباد برم پايين ميدان ولي‌عصر.
صبح كه صبحانه نخورده زدم بيرون،ظهر هم كه نهار نخوردم، و ‌تا ساعت 7 پيش يكي از دوستام بودم، بعدش تازه ميخواستم برم كوه قدم بزنم، ‌كه ديگه ديدم چشام داره سياهي مي‌ره،‌ ماشين را سر ته، كردم و با سرعت به سمت خانه اومدم، اون هم چه اومدني، فقط گاز مي‌دادم. چيزي نمي‌ديدم، شانس آوردم كه همش به چراغ سبز خوردم.
بعد از 1 حمله به يخچال، يكم حالم بهتر شد،‌ولي باز به شدت گشنه‌ام بود. جرات نمي‌كردم، به مادرم بگم كه نهار نخوردم.
هيچي بعدش از ضعف گرفتم، خوابيدم. تا وقت شام.

هیچ نظری موجود نیست: