چهارشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۱

ديروز كه همش خواب بودم
پريشب، رفتم پياده روي. از ساعت 11 شب تا صبح. حدود ساعت 8 صبح بود كه لنگ لنگان به خانه رسيدم.
عضله پاي راستم يكم گرفته بود،‌و كفشم هم حسابي تنگ شده بود.
با كلي مشكل، خودم را رساندم خانه، اونموقع صبح هيچ ماشيني تو خيابان نبود. و من با اين پا درد،‌مجبور شدم كلي پياده راه برم، تا به خانه برسم.
شب قبلش هم موقع پياده روي از سرما كلي لرزيدم. سابقه نداشت كه اين موقع سال هوا اينقدر سرد باشه. اينقدر هوا سرد بود، كه با كلي مشكل چوب پيدا كرديم. و آتش روشن كرديم كه يكم گرم بشيم.

هیچ نظری موجود نیست: