شنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۱

مي‌دونم كه نااميدي،‌خيلي بد هست. و شايد به قول بعضي‌ها بزرگترين گناه باشه.
ولي خودمونيم، بعضي وقتها من هم پيش خودم مي‌گم، ممكنه كه ديگه راه چاره‌اي نباشه.
هيچ وقت يادم نمي‌ره ، سال اول دانشگاه بودم، پدر دوستم، داشت من و دوستم را به دانشگاه مي‌رسوند. از ما پرسيد: حالا وقتي درس‌تون تمام شد، مي‌خواهيد چي كاره بشيد؟ چي كار مي‌خواهيد بكنيد؟
من و دوستم هم با خنده گفتيم: مي‌خوايم وزير بشيم و يكم خراب‌كاري كنيم.
دوست پدرم يك خنده تلخي كرد و گفت: به همين خيال باشيد، تا اون موقع چيزي براي شماها نگذاشتند كه خرابش بكنيد.
الان كه فكر مي‌كنم مي‌بينم واقعا همينطوره.

هر دفعه كه با دوستام ميِشينيم راجب وضع كشور صحبت مي‌كنيم. به اين نتيجه مي‌رسيم كه اوضاع كشور خيلي خرابتر از اوني هست كه قبلا فكرش را مي‌كرديم.
اينكه با اين وضع خراب كشور هنوز از هم نپاشيده، براي ما جاي سوال داره. البته به قول دوستم، تا وقتي كه اين دلارهاي نفتي هست. مي‌تونيم تا چند سال ديگه هم به اين وضع ادامه بديم.
دانشجو كه بودم، براي يكي از درسام، يك تحقيقي كردم، و رابطه توليد كارخانه‌هاي خودرو سازي را به قيمت نفت بدست آوردم. دقيقا رابطه توليد خودرو با قيمت نفت رابطه مستقيم داشت. مثلا زماني كه قيمت نقت بالا مي‌رفت، توليد پيكان هم بالا مي‌رفت.و زماني كه قيمت نفت پايين مي‌امد، توليد هم پايين مي‌آمد.
حتي صادرات غير نفتي ما هم الان كاملا به قيمت نفت بستگي داره، اگر قيمت نفت بالا بمونه، صادرات غير نفتي ما هم بالا مي‌ره. ولي اگر قيمت نفت پايين بياد، صادرات نفتي ما هم به شدت كاهش پيدا مي‌كنه.
...
مي‌دونم كه الان وضع كشور به تار مويي بند هست. كه اگر اين تار مو پاره بشه. كل كشور از هم مي‌پاشه. دوست دارم تا آخرين لحظه به اين تار مو اميد داشته باشم. و دعا كنم كه اين تار مو آنقدر بتونه دوام بياره تا كشور از اين مشكلات نجات پيدا بكنه.
به اميد داشتن فردايي بهتر

هیچ نظری موجود نیست: