سه‌شنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۱

شوراها
توي شركت ما يك نفر براي شوراها كانديد شده، وقتي ثبت نام كرد، همه فكر مي‌كرديم كه مثل سالهاي پيش رد صلاحيت مي‌شه. ولي وقتي اسامي را اعلام كردند، با كمال تعجب ديديم كه اين دوره تاييدشون كردند. خودش هم فكر نمي‌كرد، قبولش كنند. فكر مي‌كرد رد صلاحيت مي‌شه، و مثل دوره‌هاي قبل فقط يك اعتراضي مي‌كنند.
سر نهار صحبت چند روز پيشم را با يكي از دوستام مطرح كردم.
دوستم مي‌گفت: بهتر بود اينها شركت نمي‌كردند. چون اولا با اين وضعي كه شهر داره، بعيده كه اينها هم بتوانند كاري بكنند. پس فردا مردم مي‌گويند، اينها هم اومدند و مثل بقيه هيچ كاري نكردند. بعدش هم اگر يك موقع راي زياد نيارند، ضايع مي‌شند.
اينها بايد خودشان را حفظ مي‌كردند كه در آينده، اگر اتفاقي افتاد، بتوانند بيان كار را دست بگيرند و ...

همچين كه صحبتم تمام شد‌، اون همكارمون خيلي ناراحت شد.
گفت: اين حرفها كه مي‌زنيد همه درسته، حس راحت طلبي و عافيت طلبي حكم مي‌كنه كه ما اينطور عمل كنيم. مردم ما دوست دارند كه خيلي راحت، همه چيز را بدست آورد.
درسته اينكار سختي‌هاي زيادي داره، ولي ما حاضريم كه تمام اين هزينه‌ها را بپردازيم، تا شايد وضعمون بهتر بشه

هیچ نظری موجود نیست: