شنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۲

هر سال مشكل اين را داشتيم كه چه غذايي براي رستورانمون درست كنيم.
امسال، يك نفر را پيدا كرديم كه 10 سال توي آلمان، توي رستورانهاي 5 ستاره كار مي‌كرده.
براي خيريه‌امون، يك غذاهاي عجيب و غريبي درست مي‌كنيم كه ملت انگشتاشون را هم مي‌خورند. به طور معمول چيزي از اون غذاها به خودمون نميرسه. (شبي بانوان اومده بودند، سرك مي‌كشيدند كه ما چطور همچين غذاهايي درست مي‌كنيم.) خلاصه شاممون معركه هست. :)

اونوقت به جاش امروز نه كيك داشتيم نه دسر.
اونهم تقصير بانوان شد، قرار بود كه امروز 2 تا كيك برامون درست كنند بيارند. نياوردند.
دوباره تو گروه راه افتاديم ببينيم. كي مي‌تونه كيك درست كنه.
حالا قراره، فردا، يكي از بچه‌ها، 2 تا كيك درست كنه. :)
...

پ.ن.
امروز باز يك جفت كتاب خريدم. :)

هیچ نظری موجود نیست: