مه + برف + ...
سه شنبه كه رفتيم كوه، باز نصف بيشتر بچهها يا سرما خورده بودند، يا كار داشتند. يا حوصله برف و باران را نداشتند.
اين بود كه باز خودمون رفتيم اون بالا.
اين هفته خيلي حال كرديم. هر چند دقيقه يك بار از ميان مه رد ميشديم. اون بالا، برف تميز و سفيد و تازه هم پيدا كرديم. كه بچهها يك كم از اون برف نوش جان كردند.
اين هفته كلي وسايل اضافي هم برده بوديم. مثل كلاه اضافه،بادگير،چند جفت يخ شكن، دستكش اضافه، جوراب و ... خلاصه كلي مجهز رفته بوديم.
جاي آن سوي مه خيلي خالي بود. هر وقت كسي را ميان مه ميديدم، ياد اون ميافتادم. اژدهاي شكلاتي هم يك لباس قشنگ پوشيده بود. من تا وسطهاي راه فكر ميكردم كه يك شالگردن هم رنگ لباسش بسته، ولي بعدا مشخص شد كه لباسش طرح لباس سرخ پوستي هست.
فكر ميكنم بايد يواش يواش كفش كوه هم رديف كنم.
(با بچهها قرار گذاشتيم كه 1 روز بلند شيم بريم منيريه، يك سري وسايل براي كوه بخريم.)
...
پنجشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر