چشم به هم گذاشتيم
اين ماه رمضان هم داره تمام ميشه.
براي 1 گروه، اين ماه، ماه رحمت بود، ماهي كه ميگويند خوابش هم عبادت است و .... براي اين عده چه زود گذشت.
براي 1 گروه هم، اين ماه، ماه عذاب بود، با همه چيز مشكل داشتند، نميتوانستند راحت ناهارشون را بخورند. سيگار بكشند و ... خلاصه هر كاري كه ميخواستند بكنند بايد يواشكي ميكردند. براي اين گروه هم با اين كه تحملش سخت و عذاب آور بود. ديگه داره تمام ميشه. (به قول يكي از دوستام حدود 90 درصد ماه رمضان گذشته)
توي اين ماه چه اونهايي كه روزه بودند و چه اونهايي كه روزه نبودند. همه به نوعي خودشون را امتحان كردند.
اونهايي كه روزه ميگرفتند، جلو خوردن خودشون را ميگرفتند و روزه ميگرفتند. سعي هم ميكردند حواسشون به حرف زدنشون باشه تا دروغ نگويند، غيبت نكنند و ... (مي گويند كه جرم و جنايت و دزدي تو اين ماه حدودا نصف شده)
اونهايي هم كه روزه نميگرفتند، هم سعي ميكردند جلو خودشون را بگيرند و جلوي بقيه روزهدارها، روزه خواري نكنند. خداييش با اينكه خيليها به روزه اعتقاد ندارند ولي اكثرا سعي ميكردند كه مراعات بقيه را بكنند. و ... به هر حال اين گروه هم همش تو سختي بودند.
اينجوري كه نگاه ميكنم. ميبينم همه مردم توي اين ماه به نوعي، از يك سري لذتهاي خود دست كشيدند و برنامه خودشون را براي يك ماه عوض كردند.
و ...
سهشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر