شنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۲

مانده به آنيم كه آرام نگيريم، موجيم كه آسودگي ما عدم ماست.
تصميم گرفته بودم كه به طور كامل غيب بشم. مي‌خواستم يك جا برم كه دست هيچ كس به من نرسه، جاش را هم پيدا كرده بودم. ولي بعد ديدم خيلي تند دارم مي‌رم، اوضاع اينقدرها كه فكر مي‌كنم بد نيست. پيش خودم حساب كردم، ديدم شايد بتونم يك جوري با شرايط كنار بيام. (به خودم مي‌گم، اين نمي‌شه كه تا هر اتفاقي مي‌افته، آدمها زندگيشون را ول كنند برند.)
چند سال پيش، وقتي يكي از دوستام براي 2 ماه غيبش زد، خيلي نگرانش شدم. هيچ دسترسي به اون نبود. يك جايي رفته بود كه هيچ تلفني نداشت. هيچ وقت موبايلش هم در دسترس نبود.
بعد از 2 ماه كه برگشت، زير و رو شده بود. ديگه اون دوست قديمي نبود. عوض شد. تصميم گرفته بود همه چيز را كنار بگذاره و بره يك گوشه كشاورزي كنه.
همه چيز را كنار گذاشت. تمام مسئوليتهاش رو، ‌تمام مشغولياتش را، ‌دانشگاهش را و ... . و رفت يك گوشه، ‌يك باغچه خريد و كشاورز شد.
يكي دوبار سعي كردم تصميمش را عوض كنم. ولي نتونستم. ديگه زبونش را هم نمي‌فهميدم.
هيچ وقت نتونستم كارش را به طور كامل هضم كنم. ...
حالا بعد از 2 سال منم يك همچين تصميمي گرفته بودم. يكم به خودم خنديدم.
به خودم مي‌گم،‌ رها، اينجوري مي‌خواستي آروم و قرار نداشته باشي.
اينجوري مي‌خواستي، همه سختي‌ها را تحمل كني.
...
...
خلاصه به سختي جلو يك سري از ديوانه بازي‌هاي خودم را گرفتم. خشم چيز بدي هست. مخصوصا وقتي كه همراه نفرت باشه. همه چيز را نابود مي‌كنه.
بعضي وقتها، خودم از خودم وحشت مي‌كنم. مي‌دونم، هركاري از دستم بر مي‌آد، تا حالا نشده تصميم به انجام كاري بگيرم و توي اون بمونم. ...
اين بار به سختي جلو خودم را گرفتم. شايد اگر، يكي، دوتا از دوستام نبودند و به خاطر بعضي از مسائل نبود با كارتام يك جور ديگه بازي مي‌كردم.

هر كسي، يك سري عهد و ميثاق‌هايي با خودش داره. مطمئناً اگر من، اينقدر نسبت به بعضي از عهد و ميثاقهايي كه با خودم دارم، پايبند نبودم، اينقدر اذيت نمي‌شدم. خيلي راحت و بدون كوچكترين عذاب وجداني هر كاري را كه لازم مي‌دونستم انجام مي‌دادم.

بعضي اتفاقات براي آدم خيلي سخته، به اين راحتي نمي‌تونه اون را هضم كنه. زمان مي‌خواد.

تصميم گرفتم يك مدت در مورد خودم فكر كنم. به نظرم يكم از هدفم دور شدم. بايد راهم را اصلاح كنم.

پ.ن.
تصميم گرفته بودم، اينجا را به مدت نامحدود تعطيل كنم. و از اين به بعد يك جاي ديگه بنويسم. از اونجا كه يك جورهايي در مورد خيلي از مسائل كوتاه اومدم. در مورد اين مسئله هم كوتاه اومدم. فقط فعلا اين نوشته‌ها را پابليش نمي‌كنم.

هیچ نظری موجود نیست: