Sleeping Dragon
Actually I'm Sleeping :)
پنجشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۲
ديشب جلد دوم كتاب هري پاتر را هم تمام كردم.
هوس كردم تمرين
اكلامانسي
بكنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
◄
2019
(1)
◄
ژانویهٔ
(1)
◄
2011
(10)
◄
ژوئیهٔ
(1)
◄
مهٔ
(1)
◄
آوریل
(3)
◄
مارس
(1)
◄
ژانویهٔ
(4)
◄
2010
(11)
◄
دسامبر
(3)
◄
نوامبر
(3)
◄
اکتبر
(2)
◄
سپتامبر
(3)
◄
2009
(10)
◄
سپتامبر
(1)
◄
ژوئن
(5)
◄
مارس
(1)
◄
ژانویهٔ
(3)
◄
2008
(23)
◄
نوامبر
(2)
◄
اکتبر
(2)
◄
سپتامبر
(1)
◄
اوت
(2)
◄
ژوئیهٔ
(1)
◄
ژوئن
(1)
◄
مهٔ
(2)
◄
آوریل
(1)
◄
مارس
(6)
◄
فوریهٔ
(4)
◄
ژانویهٔ
(1)
◄
2007
(19)
◄
دسامبر
(2)
◄
نوامبر
(2)
◄
اکتبر
(1)
◄
اوت
(1)
◄
ژوئن
(3)
◄
مهٔ
(2)
◄
مارس
(4)
◄
فوریهٔ
(2)
◄
ژانویهٔ
(2)
◄
2006
(27)
◄
دسامبر
(2)
◄
نوامبر
(3)
◄
اکتبر
(4)
◄
سپتامبر
(1)
◄
اوت
(2)
◄
ژوئیهٔ
(2)
◄
ژوئن
(1)
◄
مهٔ
(5)
◄
آوریل
(2)
◄
مارس
(2)
◄
فوریهٔ
(2)
◄
ژانویهٔ
(1)
◄
2005
(70)
◄
دسامبر
(1)
◄
نوامبر
(2)
◄
اکتبر
(1)
◄
سپتامبر
(2)
◄
اوت
(5)
◄
ژوئیهٔ
(7)
◄
ژوئن
(12)
◄
مهٔ
(8)
◄
آوریل
(4)
◄
مارس
(8)
◄
فوریهٔ
(12)
◄
ژانویهٔ
(8)
◄
2004
(157)
◄
دسامبر
(4)
◄
نوامبر
(5)
◄
اکتبر
(8)
◄
سپتامبر
(9)
◄
اوت
(7)
◄
ژوئیهٔ
(10)
◄
ژوئن
(11)
◄
مهٔ
(21)
◄
آوریل
(22)
◄
مارس
(21)
◄
فوریهٔ
(16)
◄
ژانویهٔ
(23)
▼
2003
(325)
◄
دسامبر
(29)
◄
نوامبر
(32)
◄
اکتبر
(16)
◄
سپتامبر
(19)
▼
اوت
(23)
توي اين چند روز اخير، نزديك 50-60 تا ميل ويروسي بر...
صبح رفتم، براي خانهمون وسايل بگيرم. (شناور مسي) ،...
امشب عصر جمعهاي خيلي سرحال نبودم. با هزار فلاكت خ...
ديشب نصف شبي يك دفعه ... گرفت. مجبور شدم ساعت 2:30...
نميدونم چي شد، كه يك دفعه بابام تصميم گرفت، كل سر...
پنج شنبه صبح با مادرم و دادشم و پسرداييها ميريم ...
مانده به آنيم كه آرام نگيريم، موجيم كه آسودگي ما ع...
تا بعد :) فكر نميكردم هيچ وقت، روزي برسه كه من دو...
نم نم باران امشب از سونا برميگشتم، طبق معمول كولر...
با اين كه صبح خيلي سر حال نبودم ولي هر چي به بعداز...
امشب رفتم خانه اون پسر عموم كه چند روز ديگه عروسيش...
كار يكي ديگه از پسرعموهام درست شد، تا چند ماه ديگه...
دوستي ميگفت: هميشه موقع نماز از خدا ميخوام، كه ...
15 August به نظرم بايد، اسم اين روز رو، روز استقلا...
ديشب جلد دوم كتاب هري پاتر را هم تمام كردم. هوس ك...
مراسم تحويل گرفتن وسايل از مدير عامل هم انجام شد. ...
به آرشيو 1 سال پيشم سر زدم، كلي برام جالب بود. ياد...
اين هفته باز خانه عموم رفتيم، اين هفته اون يكي عمو...
آينده هر چي ميگذره، انگار اوضاع احوال بهتر كه نمي...
چند روز پيش با يك نفر ساعت 9:15 قرار داشتم. نميدو...
ماه تقريبا نصفه را رد كرد، كارم شده كه هر شب به م...
ديشب قسمت اول جلد پنجم كتاب هري پاتر را تمام كردم....
1- امروز حال پدر هلمز خيلي بهتر بود، به نظر ميرسي...
◄
ژوئیهٔ
(27)
◄
ژوئن
(21)
◄
مهٔ
(34)
◄
آوریل
(21)
◄
مارس
(40)
◄
فوریهٔ
(33)
◄
ژانویهٔ
(30)
◄
2002
(296)
◄
دسامبر
(37)
◄
نوامبر
(31)
◄
اکتبر
(35)
◄
سپتامبر
(26)
◄
اوت
(25)
◄
ژوئیهٔ
(26)
◄
ژوئن
(45)
◄
مهٔ
(18)
◄
آوریل
(23)
◄
مارس
(5)
◄
فوریهٔ
(11)
◄
ژانویهٔ
(14)
Counter
Counter
فهرست وبلاگ من
نامه های یادگاری
Sherlock Holmes - روزگار سبز
خورشید خانم
دنبال کننده ها
پستهای پرطرفدار
او که هر شب دعا میکرد
هنوز تو حالت خواب بیداری بودمٰ که با صدای گریه مادرم از جا پریدم "دیگه مادر بزرگت نیست که هر شب تو رو دعا کنه! تا وقتی او بودٰ خیالم بر...
متل قو
يك سفر خوب و آرام به شمال، البته اين رو بگم، اصلا رادستم نبود كه روز 5 شنبه آخر سال راه بيفتم به سمت شمال. ولي خب دوستان اصرار داشتند، اين ش...
تبريك تولد
ماه ارديبهشت با همه بالا و پايينيهاش تموم شد. فكر كنم اين ماه سنگينترين ماه از لحاظ تعداد تولد دوستاي من باشه. (البته سر فرصت بايد با ماه ...
کار
توي اين چندماه(تقريبا 1 سال شده) زندگي من شده، فقط كار !* (تقریبا بدون تعطیلی، و شبها تا ساعت 8-9 شب ماندن، به غیر از موقعیتهای خاص که تا سا...
(بیعنوان)
The Matrix Revolutions (2003) بالاخره آخرين قسمت ماتريكس، قراره امروز اكران بشه. اميدوارم كه اين قسمت هم مثل قسمت قبلش، با يكي، 2 هفته ...
عروسي پسر عمو :)
پسر عموجانمون هم بالاخره ازدواج كرد. در روز شنبه هفتم آذرماه، در يك روز باراني زيبا :) شنبهاي كلي ياد احسان كردم. بين ما پسرعموها، كه ...
استاد جهان سومی
واقعیتش دیروز خیلی از دست خودمون عصبانی شدم. اصلا یادم نمی آد، چی گفتم، سعی کردم چیزی نگم و برم. شبش برای اینکه آروم بشم رفتیم پیاده ...
(بیعنوان)
داشتم وبلاگ ها رو كه ميخوندم، ديدم يكسري فحش را كشيده بودند، كه خدايي كه ميگويند: مهربونه اينه؟! اينكه باعث شده اين همه آدم كشته بشه، اين...
پيتزا پنتري
بعضی وقتها کنار دوستان بودن خیلی لطف داره و به آدم حس خوبی می ده. قشنگ حس می کنه که از جمع داره انرژی مثبت می گیره. 4 شنبه هم همینطور بود. ب...
...
امروز رفتم بیمارستان، وقتی توی بخش مراقبتهای ویژه دیدمش، اصلا نشناختمش، سرش رو باند پیچی کرده بودند. نمیدونستم چی کار کنم. برای سلامتیش دعا ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر