سه‌شنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۱

ديروز، ميدان انقلاب كار داشتم، موقع برگشت، دنبال اتوبوسهاي ميدان آرژانتين مي‌گشتم. يك خانواده را ديدم. يك خانواده خيلي جوان. سن پدر خانواده به زور 30 سال مي‌شد. شايد فقط حدود 26-27 سال سن داشت. با همين سن كم 3 تا بچه داشتند كه بچه بزرگشون حدود 7-8 سال سنش بود. همه خيلي كثيف و نامرتب بودند. و ...
سوار اتوبوس شدم، ولي اونها همچنان روي صندلي ايستگاه نشسته بودند و داشتند پولهاشون را مي‌شمردند، از هر جيبشون يك پول خردي در مي‌آوردند، و جمع مي‌كردند. آخرش پولشون به زور 3000-4000 تومان ‌شد.

يك لحظه پيش خودم گفتم:
اينها با اين وضعشون، واجب بود كه اين همه بچه داشته باشند؟!

هیچ نظری موجود نیست: