جمعه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۲

داره سال تمام مي‌شه و من هنوز يك خروار كار دارم.
خوشبختانه امروز به اكثر كارهايي كه داشتم رسيدم. حالا مونده فردا. اينقدر كار براي فرداي خودم گذاشتم كه نمي‌دونم، آخر سر مي‌رسم همه رو انجام بدم يا نه. :)
امشب يكي از كارهاي نسبتا مهم رو انجام دادم. تقريبا 5-6 سالي هست، كه درست شب سال تحويل مي‌رم دم خونه تك‌تك عمو‌ها و عمه‌ها و به هر كدوم يك هديه براي عيد مي‌دم. البته 2-3 سال هست كه يك سري دوستام هم به اين مجموعه اضافه شدند. امشب نصف كار انجام شد. و من تقريبا بسته‌هاي فاميل رو رسوندم، حالا مونده فردا كه بايد بسته‌هاي دوستام رو برسونم. :)
امشب باز يك تصادف ديدم. اين يكي‌اش درست جلو من بود.
خيلي كم پيش مي‌آد كه من ماشين پدرم رو سوار بشم. ولي امشب، هم مثل شبهاي چندسال اخير با ماشين پدرم رفتم كه اين وظيفه خطير رو انجام بدم. ماشين پدرم، نسبت به ماشين خودم خيلي سريعتر مي‌ره. وقتي از چمران مي‌اومدم پايين، سريع از چندتا ماشين جلو زدم، كه يك دفعه ديدم، كه 2 تا ماشين به شكل ناجور مي‌خوان از من سبقت بگيرند، فكر كرده بودند كه من با اونها كل انداختم كه از اونها سبقت گرفتم. از سمت چپ راه نبود. جفتشون از سمت راست سبقت گرفتند و رفتند جلو، دنبالشون نرفتم. اون يك تيكه خيلي شلوغ بود و اونها هم خيلي بد مي‌رفتند، به خودم گفتم: يكم جلوتر به اونها مي‌رسم. درست 100 متر پايين‌تر يكي از ماشينها 2-3 ماشين جلوتر از من تعادل خودش رو از دست داد و موقع پيچيدن توي بزرگراه نيايش رفت وسط جزيره وسط. خيلي شانس آورد. از اونجا كه ماشين روي جدول رفته بود، فقط 2 تا لاستيك جلو ماشين تركيد. و هيچ آسيبي به 2 تا پسر و يك دختري كه تو ماشين بودند وارد نشد. اون يكي ماشين هم بعد از تصادف با اين ماشين آشنا در اومدند. بعد از تصادف اومده بودند همديگر رو بغل مي‌كردند و ...
امشب از اول تصميم گرفته بودم كه حداقل تا 180 كيلومتر برم. منتها باينقدر بزرگراه شلوغ بود،‌ كه بيش از 170 كيلومتر نتونستم برم.
تو راه برگشت همش به فكر كارهايي كه فردا مي‌خوام انجام بدم، و به يادداشتي كه مي‌خوام بنويسم، بودم.


پ.ن.
1- هميشه از كسايي كه خيلي بد رانندگي مي‌كنند فاصله بگيريد. چون در يك لحظه ممكن هست اونها به شما بزنند.
2- امشب مادرم طبق معمول ناراحت بود، و خيلي اصرار داشت كه يكي از برادرام رو با من راهي بكنه. به من مي‌گفت: رها، قربونت برم، مواظب باش، خيلي هم تند نرو.
3- امشب حس كردم، كه يكي از عمه‌هام، نسبت به هر سال شكسته تر شده. به خودم گفتم: رها نگاه كن، ببين چقدر عمر سريع مي‌گذره.
4- Bulkmail هاي خودتون رو حتما چك كنيد، چون ممكنه كه ايميل كارت تبريك بعضي از دوستانتون سر از BulkMail در بياره، توي 1-2 روز اخير چند بار اين اتفاق براي من افتاده.

هیچ نظری موجود نیست: