جمعه، مهر ۰۴، ۱۳۸۲

بالاخره تابستان با همه سختي‌ها و ناراحتي‌هاش تمام شد.
تابستان سختي را گذروندم.
بالاخره پاييز با بوي بارون اومد. با سرماي شيرينش اومد. با برگهاي زردش اومد. ...
پاييز با خودش بوي مدرسه را آورد، ...
ياد وقتي افتادم كه دبستان مي‌رفتم. ياد شيطنت‌هام، و ... اون موقع هم آروم و قرار نداشتم.
...

هیچ نظری موجود نیست: