امشب داشتم بر ميگشتم خانه، كه يك دفعه ياد يكي از دوستاي قديمم افتادم. ديدم درست سر كوچه شون هستم. زنگ زدم، خانه بود، ولي گفت بايد صبر كني، چون امشب من قول دادم كه آشپزي كنم،اگر بيام غذام خراب ميشه. منم گفتم مسئلهاي نيست، برو به غذات برس.
قبلا كه خانه شون نزديك ما بود. هفتهاي 3-4 بار ميديدمش و هر دفعه 2-3 ساعت با هم حرف ميزديم.
خلاصه 10 دقيقه بعد اومد. و شروع كرديم به صحبت كردن. از همه دري صحبت كرديم. تا صحبتمون رسيد به خودش.
گفت يك مدته ميخواد زن بگيره، ولي اوضاع خيلي خراب هست. اصلا نميتونه تصميم بگيره. دختراي اين دور و زمانه اكثرا بين 17-19 سال اوپن ميشند. اكثرا هم از اين كارشون راضي هستند، ميگويند بايد از جوانيمون استفاده كنيم. براي شوهر كردن هم ميگويند خدا بزرگه، اون موقع ميريم ميدوزيم.
ميگفت دوستش: تنها زندگي ميكنه. با يك دختر دوست شده، كه اگر تو، همينجوري اون را تو خيابان ببيني فكر ميكني كه اينقدر پاك هست كه مثل فرشتهها 2 تا بال داره و بالاي سرش 1 هالهاي هم هست. اونوقت همين دختر، هفتهاي 3-4 روز ميياد خانه دوستم. ظرفهاش را ميشوره و غذا درست ميكنه. 3-4 راه هم به دوستمون حال ميده. و ...
وضعيت مالي دختره خوبه، خونشون طرف ميرداماد هست و شبها هم ديرتر از ساعت 9 خانه نميره. و ...احتمالا پدر و مادر دختره هم پيش خودشون ميگويند كه عجب دختر معصومي بار آورديم. به موقع ميره بيرون و بموقع برميگرده و ... نميدونند كه دخترشون چه وضعي داره.
ميگفت تا دلت بخواد از اين نمونهها برات ميتونم بگم. ميگفت همه اينها هم كه من ديدم متولدين 1358 به بعد هستند. همه متولدين بعد از انقلاب، و اكثرشون هم دانشگاه قبول نشدند و از دوستي هم فقط به رابطه جنسي فكر ميكنند.
بعد ميگفت:حالا اين وسط من 1 نفر را پيدا كردم كه يكم سرش به تنش ميارزيد و خانوادهها با هم جور بودند اينها، صحبت به مهريه رسيد. ميگفت: 1 دفعه دختره گفت 2000 سكه بهار آزادي. + سند خانه با هم به نام من بايد بكني و ... . به دختره ميگم اين حرفها چيه كه ميزني. دختره به من ميگه: حق گرفتني هست. ميگفت ديدم اصلا آبمون با هم توي يك جوي نميره، خداحافظي كردم اومدم. اصلا هم ناراحت نيستم. (با اينكه دوستام ميگويند عجب آدم احمقي هستي و ...)
خلاصه كلي از تجربياتش به من گفت. من هم يكم براش صحبت كردم، كه چه انتظارا تي بايد داشته باشي، كدام ها را ميتوني پايين بياري و كدام ها را بايد بالا ببري و ...
من اصلا نميفهمم مهريه براي چي هست؟ آيا رقم مهريه آينده زندگي را تضمين ميكنه؟ آيا مهريه، عشق و محبت را به خانه 2 تا جوان ميبره؟ آيا دختر با اين مهريه ميخواد براي خودش ارزش ريالي قائل بشه؟ يا اصلا براي چشم و هم چشمي هست؟! اگر كسي دليل وجودي مهريه را ميدونه من را هم راهنمايي كنه.
جمعه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر