جمعه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۱

ديشب وقتي، تو سونا بودم، به اين فكر مي‌كردم كه، اينجا تقريبا ظاهر همه آدمها مثل هم هست.
ولي ممكنه يكشون، از اون خر پولهايي باشه كه چند تا برج داره، ولي حاضر نيست، 1 پول سياه به يك خانواده فقير كمك كنه. يا اون يكي از اون هايي باشه، كه تا حالا چند تا خانواده را به خاك سياه نشونده، يكي ديگه ممكنه تا حالا چند تا آدم كشته باشه. و ...
پيش خودم گفتم: اگر مي‌دونستم كه واقعا اين آدمها چيكاره هستند، آيا بازم حاضر بودم كه با اونها توي يك جا شنا كنم. و ...
بازم پيش خودم گفتم: چه خوبه كه اينجا حداقل ظاهر همه آدمها مثل هم هست، و كسي نمي‌تونه با لباسش يا كفشش خيلي به ديگري فخر بفروشه.

هیچ نظری موجود نیست: