جمعه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۲

از وقتي به خودم گفتم، تكليفم با خودم مشخصه، كلي حالم بهتر شده. در حالي كه هيچ تغييري در اطرافم ايجاد نشده.

از ديشب، كتاب كليدر رو شروع كردم،
داستان خيلي جالبي هست، آقاي محمود دولت آبادي، واقعا براش زحمت كشيده. از ديشب تا حالا نزديك 400-500 صفحه از كتاب رو خوندم.
امروز كه بيشتر روز توي اتاقم بودم.

براي خودم، كلي كار رديف كرده بودم، منتها به خاطر اينكه حواسم پيش خوندن كتاب بود، خود به خود، همه كار‌هام كنسل شد.

پ.ن.
اصلا بد نيست، كه آدم هر چند وقت يكبار، سراغ كتاب‌هاش هم بگيره. :)

هیچ نظری موجود نیست: