چند وقت پيش، وقتي ماشين پدرم باتري خالي كرد. ماشين پدرم را بردم توي بزرگراه، تا يكم راه بره بلكه باتريش شارژ بشه.
جالب بود، همچين كه ميرسيدم به اونجاها كه دوربين گذاشته بودند، سرعتم به 60-70 ميرسيد.
بقيه جاها حدود ... ميرفتم :)
پيش خودم گفتم: توي رانندگي، دو رو نبوديم كه اينجا هم اينجوري شديم. قبلا ها كار نداشتم به كسي، وقتي ميخواستم تند برم، همينجوري پام را ميگذاشتم روي گاز و ميرفتم. ولي تازگي، حواسم به دوربينها هم هست. هر جا كه دوربين هست، سرعتم را كم ميكنم. (به طور كاملا اتوماتيك)
پ.ن.
1-تا حالا 4 تا دوربين پيدا كردم.
2-توي ماشين پدرم، وقتي گاز ميدم، قشنگ به صندلي ميچسبم. از اين حالت خيلي خوشم ميآد. (توي ماشين قبلي هم بعضي وقتها اين احساس را پيدا ميكردم.)
جمعه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۲
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر