چهارشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۲

سه شنبه، كوه
بارانه و هلمز از شيراز برگشتند. كلي ذوق زده شدم، امروز اومدند دم شركت ما كه با هم بريم كوه، از اونجايي كه نصف بچه‌ها، هر كدام به دليلي، نتوانستند بيايند. اين شد كه ماشينم را گذاشتم توي پاركينگ شركت، و با ماشين هلمز راه افتادم.
(يك نفر حالش خوب نبود، يك نفر بايد مي‌رفت خانه مادرش، يك نفر ديگه كلاس زبانش شروع شده بود، يك نفر جلسه كاري داشت، يك نفر ديگه هم به خاطر اينكه يك نفر ديگه نمي‌تونست بياد، نيومد.)
اول از همه اينكه صورت هلمز و بارانه حسابي سوخته بود. كلي با اون‌ها سر اين مسئله شوخي كردم. (يك پا سياه سوخته شده بودند. ;) )
3 تايي راه افتاديم به سمت كوه، متريال هم خودش اومد، اون بالا. توي راه مشغول ديدن عكسها شدم.
هلمز و بارانه خيلي همت كرده بودند و بيشتر از 100 تا عكس از مناظر مختلف شيراز گرفته بودند. كلي عكس هنري هم توش بود، مثلا يك جا همشون، اداي سربازهاي هخامنشي را در آورده بودند. (احتمال داره هلمز يكسري از عكس‌ها را توي وبلاگش بگذاره)
اون بالا يكم هوا تميز بود. آدم وقتي از اون بالا به شهر نگاه مي‌كنه، ميبينه كه انگار شهر در ميان گرد و غبار و دود غوطه‌ور شده. (باز خوبه توي اين تعطيلات، چند روزي چشممون به آسمان آبي شهر روشن شد. اگر نه در طول سال بندرت از اين شانس‌ها بدست مي‌آريم، كه آسمان را آبي ببينيم.)
اون بالا كه رسيديم، بارانه يك معذرت خواهي مفصل در مورد اينكه چرا براي ما سوغاتي نياوردند، كرد. البته ما انتظاري نداشتيم. وقتي سوار ماشين هلمز شدم، مي‌خواستم يكم سر اين قضيه با اونها شوخي كنم. ولي وقتي عكسها را ديدم، بي‌خيال شدم. به نظرم عكسهايي كه اونها از مناظر شيراز با خودشون آوردند، بهترين سوغاتي‌اي بود كه اونها مي‌توانستند از اونجا با خودشان بيارند. (واقعا ممنون :) )
توي راه كلي در مورد سفرشون صحبت كرديم. در مورد ماشين صحبت كرديم ودر مورد جنگ عراق ...
تو راه برگشت باز صحبت گسترش گروه شد. همگي تصميم گرفتيم، كه يكم، گروه را گسترش بديم. (البته قبلا هم چنين تصميمي گرفته بوديم، منتها تا به حال بيشتر حرفش را زديم و فعاليت موثري در جهت انجام اين كار انجام نداديم. :) )

آخر سر هم با متريال اومدم دم شركت، و ماشينم را برداشتم. البته 7-8 دقيقه‌اي معطل شدم، تا سرايدارمون بياد و در را براي من باز بكنه. :)
پ.ن.
صبحش يك جلسه داشتم كه به خوبي تمام شد. :)
براي يك نفر نگرانم، نمي‌دونم چرا.

هیچ نظری موجود نیست: