سه‌شنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۳

امروز خيلي خسته شدم.
ديشب حدود ساعت 4 بود كه خوابيدم. حدود ساعت 8 صبح يكي زنگ زد، يك سوال داشت، بلند شدم جواب دادم، بعد هم خوابيدم.
5 دقيقه بعد دوباره زنگ زد. جواب دادم خوابيدم. 15 دقيقه بعدش دوباره زنگ زد، بازم جواب دادم ولي اين دفعه كنار تلفنم نشستم. 5 دقيقه بعدش دوباره زنگ زد، بازم توضيح دادم. ...
ديگه خواب از كله‌ام پريده بود. كارهام رو كردم و رفتم شركت. البته قبلش كارنامه دادشم رو از مدرسه‌اش گرفتم. نمره‌هاش بعد نبود. رياضي 20 شده بود. فيزيك و علومش هم 18.5 و 17.5 شده بود. كمترين نمره‌اش عربي و فارسيش بود.

از هفته پيش، يكي از دوستام مي‌خواست با من صحبت كنه. مي‌دونستم راجع به چي هست. خودم در مورد همين موضوع 7-8 ماه پيش با اون صحبت كردم. ولي اون موقع اصرار داشت كه به من بفهمونه كه من مشكلي ندارم. حالا قضيه جدي شده بود. و نظر من رو مي‌خواست. خودش از قبل نظر من رو مي‌دونست. ولي نمي‌دونم چرا براي تصميمش، مي‌خواست نظر من رو هم داشته باشه. بعد از 2 ساعت صحبت، واقعا خسته شدم.

هفته پيش كه با دوستم رفته بوديم، خانه هنرمندان به دوستم گفتم، كه فيلم اميلي (Amelie)رو ديدي يا نه؟! گفت: نه. گفتم: ببين، مي‌دونم كه خيلي از اون خوشت مي‌آد. به من گفت: داري؟! گفتم: آره، منتها من همون اول نسخه پرده‌اش رو گرفتم، براي همين كيفيتش پايين هست. بگذار ببينم، مي‌تونم يك كيفيت خوبش رو پيدا كنم؟! گير داد كه نه من همون رو مي‌خوام.
ديروز، خيلي اميدوارم بودم كه فيلم رو ببينم، منتها نديدمش.
امشب، همون اول كاري DVD اميلي رو ديدم. خيلي خوشحال شدم. شايد تو 1 سال گذشته، فقط 2-3 دفعه اين فيلم رو دست فيلميم ديده بودم. به هر حال از خوش شانسي دفعه چهارم، اين دفعه بود كه DVD رو گرفتم. :)

امشب يكي يك چيزي به من گفت، كه داشتم شاخ در مي‌اوردم. پيش خودم گفتم، خدا خيلي دوستم داره.
تو زندگي روزمره مون، خيلي از اتفاقات بي حكمت نيست. ممكنه اولش از اون اتفاق خيلي ناراحت بشيم. ولي خيلي وقتها، بعد از يك مدت، به اون اتفاق نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم كه چقدر خدا ما رو دوست داشته كه اون اتفاق افتاده و چقدر به خير گذشته. ...

پ.ن.
ديشب اينقدر خسته بودم، كه خونه دوستم، جلو تلويزيون خوابم برد. خونشون نشسته بودم و داشتم اخبار نگاه مي‌كردم، مي‌خواستم خبر پخش تلويزيون روي موبايل‌ رو در كشور فلاند ببينم. منتها درست اول اخبار خارجي خوابم برد، و آخر اخبار بيدار شدم. :)

هیچ نظری موجود نیست: