شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۳

ماه رمضان

ماه رمضان با افطارها و سحرهاش شروع شد!

امسال ماه رمضان رو، با افطاري خونه سحراينا شروع كردم. شانسه ديگه، با اينكه امروز پيشواز نرفته بودم، منتها افطارش به من هم رسيد. :)
امروز غير از من بقيه تو خونه ما روزه بودند. مامانم ظاهرا به طور كامل از من نااميد شده، و ديگه حتي زحمت صدا كردن هم به خودش نمي‌ده. :)

اميدوارم كه تا آخر اين ماه تكليفم روشن بشه. :)

پ.ن.
1- امشب همش دوست داشتم كه به سحر بگم يكم برام دعا كنه، منتها، هي حرف پيش مي‌اومد، آخرش هم يادم رفت. :)
2- باز ماه شروع شد و من ياد اون شبي افتادم كه با هم بررسي مي‌كرديم كه اندازه هلال ماه،‌ به ماه شب اول مي‌خوره يا به ماه شب دوم ماه رمضان! :)
3- ...

هیچ نظری موجود نیست: