یکشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۳

ديدار

ديدار
نمي‌دونم چرا تازگي دستم كمتر به نوشتن مي‌ره. بعد هم كه مطالب روي هم جمع مي‌شه. دنبال يك زمان بازتر مي‌گردم. زمان بازتر پيدا نمي‌كنم و در نتيجه اصلا چيزي نمي‌نويسه. :)

* شنبه صبح يكي از دوستام، يك SMS فرستاد كه تا شب يك خبر خوب به تو مي‌رسه. خبر خوب كه نرسيد هيچي، 2 تا خبر بد پشت هم رسيد كه حالم حسابي گرفته شد. :)

* بعضي وقتها، بعضي‌ها با خودشيريني‌هاشون ناجور حال آدم رو مي‌گيرند. قرار بود شنبه‌اي براي يكي از بچه‌ها تولد بگيريم. يكي از بچه‌ها براي اينكه نشون بده كه رابطه‌اش نزديكتره اينقدر به طرف زنگ زد كه همه چيز لو رفت و گند زد به كل برنامه.

* امسال شب 19 و شب 21 برام جالم بود. توي هر كدوم از اين شبها، جواب يكي از سوالها كه مدتها توي ذهنم بود رو پيدا كردم. البته شب 21، يك رو دست هم خوردم و بعد از 6-7 سال يك جايي سر در آوردم كه جوشن كبير مي‌خوندند...
اين شبها، به مناسبت‌هاي مختلف ياد دوستاي مختلفم مي‌افتادم. مثلا شب نوزدهم يك صحبتي شد كه ناخودآگاه ياد علي و ليلا افتادم. شب بيست و يكم ياد بحثم با سارا افتادم شب بيست و سوم هم كلي ياد جين جين كرديم.

* تازگي براي 2 تا از دوستام احساس نگراني مي‌كنم. اوايل هفته تصميم گرفته بودم كه يك جور مستقيم به اونها خبر بدم كه حواسشون رو جمع كنند. منتها بعد از 3-4 روز كه با خودم دعوا كردم، بيخيال شدم. ...

* دوشنبه‌اي اصلا حوصله كلاس زبان رو نداشتم. چندتا از دوستام مي‌خواستند بروند بيرون، من هم كلاس رو پيچوندم و با بچه‌ها رفتيم يك كافي شاپ نزديك ميدون شعاع. يكم با بچه‌ها تو سر و كله هم زديم، ديگه مي‌خواستيم بريم كه يك پسر تنها اومد تو و كله‌اش رو انداخت رفت ته كافي شاپ. همين كه برگشت، ديدم از همكلاسي‌هاي دانشكده هست. 4-5 سالي بود كه نديده بودمش. هر جفتمون كلي ذوق كرديم وقتي همديگر رو ديديم. اينقدر حال كردم كه همه ناراحتي چندروز قبلش رو فراموش كردم.
شب، پيش خودم فكر مي‌كردم، اگر من اونروز كلاس زبانم رو نپيچونده بودم، ممكن بود ديگه هيچ وقت اين دوستم رو نبينم. :)

* حدودا شش ماهي بود كه خوابت رو نديده بودم. بعد از 6 ماه وقتي 2 شب پشت سر هم خوابت رو ديدم كلي حال كردم. مخصوصا اينكه خودت رو هم درست روز بعدش ديدم. خدا رو شكر فعلا ظاهرا حال همه ما خوبه. اميدوارم كه همينجور خوب بمونه.

* با اينكه اول هفته خيلي بد شروع شد، منتها آخر هفته خيلي خوبي بود. هر روزش كلي انرژي مثبت بود.

پ.ن.
تو اين هفته، كلي از دوستاي قديمم رو به بهانه‌هاي مختلف ديدم و ديدار ها تازه شد. اميدوارم كه هميشه شاد و خرم باشند. :)

هیچ نظری موجود نیست: