دوشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۳

چيتگر

* ديروز اولش دوچرخه سواري رو پيچونديم. بعد ديديم اصلا نمي‌شه از اين هواي با حال گذشت، اين بود كه دوباره قرار دوچرخه سواري رو گذاشتيم.
به پارك چيتگر كه نزديك شديم، نم نم بارون هم شروع شد. تو پاركينگ، غير از ماشين ما فقط 1 ماشين ديگه بود. كه اون هم وقتي بارون شروع شد گذاشت رفت.
تو اين فكر بوديم كه دوچرخه بگيريم يا نه كه باد سر كرد.
توي اون فضاي باز، بارون برگها رو به رقص در مي‌آورد. بارون شديد هم سر كرد.
مثل بچه‌ها 3 تايي اون وسط شروع كرديم به ورجه وورجه كردن، دنبال برگها دويدن، چرخيدن و ...
شانس آورديم كه غير از خودمون كسي اون اطراف نبود، فكر كنم هر كس ما رو توي اون حالت مي‌ديد فكر مي‌كرد كه ما از يك جايي فرار كرديم. :)
آخرش بعد كه خوب خسته شديم،‌3 تايي مثل موش خيس خيس، نفس نفس زنان سوار ماشين شديم.
توي جاده‌هاي پارك اينقدر برگ ريخته بود، كه خيلي جاها مسير مشخص نبود.
خلاصه كلي خوش گذشت

پ.ن.
1- جاي بعضي‌ها خيلي خالي بود، اونجا كلي يادشون كردم. :)
2- حيف كه دوربين همرام نبود، اگر نه كلي عكس با حال مي‌گرفتم. :)

هیچ نظری موجود نیست: