نميدونم تلخون تو چه فكريه، ولي به نظر ميرسه كه ترمز بريده. يكسري صحبتاش درست هست و من هم قبول دارم. ولي نميتونم بگم همه اون صحبت اون درسته.
نميدونم چرا ما ايرانيها دوست داريم كه تا ميتونيم هم ديگر را خراب كنيم، براي هم تصميم بگيريم. نميدونم تلخون از كجا نيت خانم گل، پينك فلوديش، جاناتان، آريا، سزيوف و ... را ميفهمه؟
از كجا ميفهمه كه هر كسي چي تو دلش هست.
اگر تلخون واقعا از درون دل افراد خبر داره، و ميتونه بگه نيت هر كس چي هست، به خودش خيلي كم بها ميدهد. من اگر جاي اون بودم حداقل ادعا پيامبري ميكردم. من تا به حال نشنيدم و نخواندهام، هيچ پيامبري ادعا كرده باشد، كه من از درون و نيت پيروان خود خبر دارم. وقتي پيامبر خدا چنين ادعايي ندارد، چرا ما چنين ادعايي ميكنيم؟
و اما بعد از اين چند نكته ديگر،
اول از همه، من فكر ميكنم، يك جورايي هر يك از ما با بقيه افراد جامعه خود فرق ميكنيم، مثلا خود تلخون، چند نفر را ميشناسيد كه مثل تلخون فكر كند، و وقتي تو يك مجموعه مشكلي را ميبيند، اينقدر شفاف انتقاد كند، و بتواند براي اين انتقاد خودش دليلي داشته باشد؟! (حالا از اينكه اين دلايل درست هست يا غلط فعلا بگذريم.)
به نظر من هر كدام از ما كه در اين مجموعه مينويسم، چون مجبوريم فكر كنيم، با افراد عادي جامعه خود كه فقط يك زندگي گياهي دارند، فرق ميكنيم.
دوم اينكه، ما نميتوانيم براي بقيه تكليف مشخص كنيم، كه چرا مخالف مباحث سكسي هستيد يا چرا طرفداري از آن ميكنيد. چرا به پينك لينك دادهايد. چرا به آريا لينك ندادهايد. و ... . حداقل بايد بپذيريم كه در اين دنياي بلاگستان كه ما خود، براي خود درست كردهايم، هر كدام از ما آزاديم، هر آنچه ميخواهيم بپذيريم و هر چيز كه خواستيم بخوانيم. در اين دنيا هيچ كس حق ندارد و نميتواند فصلالخطاب باشد.
سوم قدرت و اثر نوشتههاي هر كدام از ما با ديگري فرق ميكند. بعضي از بلاگ نويسان قدرت بيان بهتري دارند، و ميتوانند مشكلات موجود در كشور را بهتر بيان كنند. چرا به جاي اينكه آنها را تشويق كنيم، بر آنها خورده ميگيريم. و انگيزه آنها را براي نوشتن از بين ميبريم. فكر كنم ما اينجا بايد تمرين كنيم، كه چطور از يكديگر انتقاد سازنده بكنيم.
و در آخر اميدوارم كه مسيح، از روح مسيحايي خودش، در اين بلاد بلاگستان بدمد، و به آنها كه در اين راه جان دادهاند، زندگي دوباره ببخشد.
پ.ن.
خوشحال ميشوم كه نظرات ديگران را هم بدانم.
یکشنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر