جمعه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۶

سفر 2

هيچ وقت فكر نمي‌كردم، توي دبي نماز جمعه برگزار بشه، غير از اين هيچ وقت ايده‌اي نداشتم، براي اينكه خودم توي دبي در نماز جمعه شركت كنم.
ديشب كه پيش دوست پدرم بودم، از من وعده گرفت،‌كه امروز حتماً ناهار رو با هم باشيم. قرار شد براي ساعت 12:30 پيشش باشم.
وقتي به او زنگ زدم، گفت كه توي مسجدم، گفتم: منم براي نماز مي‌آم مسجد. اول از همه اينكه وضوخانه آنها به طوركامل با وضوخانه‌هاي ما فرق داره. كفش‌هاشون رو در مي‌آوردند، مي‌رفتند توي وضوخانه!
مسجد تقريباً پر بود. يك جا پيدا كردم و نشستم. تقريباً نيم‌ساعتي طول كشيد تا امام جماعت اومد. توي اين فاصله، ملت بلند مي‌شدند و نماز مستحبي مي‌خواندند. اكثر كسايي كه توي مسجد بودند، هندي و پاكستاني و عرب بودند. اذان كه گفتند، تقريبا همه بلند شدند و 2 ركعت نماز مستحبي خواندند، بعد امام جمعه رفت بالاي منبر و شروع كرد به خواندن خطبه به زبان عربي. خطبه اولش مثل خطبه ‌هاي خودمون بود، اولش همه رو سفارش كرد به تقوا و بعد از همه خاندان و خانواده پيامبر و اصحابش رو نام برد. در مورد اتحاد بين مسلمانان صحبت كرد و اينكه هيچ فرقي نمي‌كنه كه عرب باشند يا عجم، فقط اونهايي نزديكترند به خدا كه با تقواترند. يك جا توي خطبه‌اش به سلمان فارسي هم اشاره كرد.
نزديك 30 دقيقه‌اي صحبت كرد، منم تا اونجا كه خسته نمي‌شدم، گوش مي‌كردم. (اين اولين بار بود كه پاي يك سخنراني به زبان عربي مي‌نشستم. :) )
خطبه دوم خيلي كوتاهتر از خطبه اول بود و 2-3 دقيقه‌اي تمام شد و بعد هم نماز خواندند. بعد نماز هم دوباره يك عده زيادي از آدمها ايستادند و نماز مستحبي خواندند.
بعد از نماز دوست پدرم رو ديدم. خيلي راضي نبود، مي‌گفت: اين امامان جمعه، اصلا صحبتهاي سياسي نمي‌كنند و فقط آنچه را كه دولت به آنها مي‌گه رو براي ملت مي‌گويند.
بعدش هم برد ما رو يك جايي كه به خور مسلط بود و نهار خورديم. يك نهار مفصل، مي‌گفت: بهترين رستوراني هست كه غذاي ايراني داره.
مسير ما جوري نبود كه بتونم عنوان رستوران رو بخونم. يكسري خاطرات جالب ديگه هم برام تعريف كرد.
بعدش اومدم هتل، يك مقدار استراحت كردم، بعد هم رفتم پايين پاي اينترنت، با اينكه رسيپشن هتل مي‌گفت نمي‌شه توي اتاقها اينترنت كار كرد، ولي من به اين نتيجه رسيدم كه مي‌شه :)
1 ساعتي مشغول بودم تا بالاخره دوستم اومد. هارد نوت بوكش سوخته بود. با هم رفتيم: "كامپيوتر پلازا". كامپيوتر پلازا، يك جايي شبيه پاساژ پايتخت خودمون مي‌مونه، ولي خيلي كوچكتر! جالبه كه دوستم مي‌گه فقط همين يك مركز كامپيوتر در دبي وجود داره. يك چرخي زديم و در آخر آنچه را كه مي‌خواستيم پيدا كرديم. هارد 120 وسترن ديجيتال رو خريديم. حدود 70 هزار تومان. خلاصه از لحاظ كامپيوتر كاملا نااميد كننده هست دوبي.
بعد هم با دوستم رفتيم امريت مال، توي بوفه نشستيم و نشستيم روي يك برنامه كار كردن! تقريبا 2-3 ساعتي نشستيم، باطري نوت بوكم ديگه داشت تمام مي‌شد، گشتيم پريز برق پيدا كرديم و به كارمون ادامه داديم. تا بالاخره فكر كنم مشكل حل شد. بعدش هم اومدم هتل. :)

هیچ نظری موجود نیست: