شنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۴

همه چيز

ديدن دوستان بعد از چندين ماه، خيلي لذت بخش بود.
انگار اين ديدني‌ها رو پشت قباله ما نوشتند، هر چند قرار بود اين دفعه يك جاي جديد بريم، ولي باز جور نشد و در آخرين لحظه باز قرار شد بريم ديدنيها. :)

با اينكه بعضي از بچه‌ها نتونستند بيان، ولي خوش گذشت، جاي اونها كه نيومدند خالي.
2 ساعت تو ديدينها نشستيم، بعد هم رفتيم توي يك رستوران سنتي، 1.5 ساعت ضمن خوردن چايي، گپ زديم. اينقدر نشستيم كه ديديم، غير از ما كسي ديگه تو رستوران نيست، براي همين اومديم بيرون. توي رستوران سنتي كه نشسته بوديم، يك دفعه ذهنم رفت به 3-4 سال پيش، زماني كه گاه‌وقتي با بچه‌ها به كافي‌شاپ سرخه بازار مي‌رفتيم. از جمع اون موقع، از يكسري اصلا خبر ندارم، و اصلا نمي‌دونم كجا هستند. بعضي‌ها رو كمتر مي‌بينم. اين جمع رو هم، حداقل هر 3-4 ماه يكبار مي‌بينم. ...

امشب كانال 3 باز فيلم پدرخوانده رو نشون داد. و من براي چندمين بار محو تماشاي اين فيلم و دايلوگ‌هاي فيلم شدم. يك جاهايي از فيلم اشك تو چشم‌هام جمع شده بود. :)
ديشب هم فيلم فلات لاينر رو كانال 1 پخش كرد، كه از اون فيلم هم خيلي خوشم اومد. :)

هیچ نظری موجود نیست: