شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۶

آشپزخانه

امروز در یک اقدام انقلابی به جان آشپزخانه افتادیم، و در یک حمله گازنبری کل‌اش رو شستیم.
شستن آشپزخانه تو خونه ما همیشه دم عید، طی یک مراسمی حدود 1-2 هفته طول می‌کشید. (تازه شانس آوردیم که مادرم سالی 2-3 بار کل آشپزخونه رو می شوره) ولی خب شستن دم عید از همه شدیدتر هست.
امسال پای مامانم یکم درد می‌کنه، برای همین امروز یک مقداری از اهالی منزل کمک خواست. ما هم اجابت کردیم. :)
اول قرار بود فقط کابینت‌ها و دیوارها رو بشوریم. ولی بعد، دیدیم تا اینجای کار رو که انجام دادیم، بقیه‌اش رو هم بشوریم. افتادیم به جون یخچال و چراغ گاز و زمین و ... . در عرض چند دقیقه کل یخچال رو خالی کردیم. و داخلش رو شستیم. بعدش افتادیم به جون چراغ گاز و ... خلاصه بعد از 2-3 ساعت کل آشپزخانه از بالا تا پایینش رو شستیم. و مادرم کلی خوشحال شد.
البته هنوز داخل کابینتها مونده، که خوشبختانه، مادرم هنوز اجازه این یکی کار را به ما نداده. :)

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آخ عمو کمرم شیکست از بس فرش شستیم. میگم شما که وبلاگتون پرطرفداره به این مامانا بگین اینقدر از ما کار نکشن
ما که مردیم تازه از درسمون می زنیم تا شیشه پاک کنیم فرش بشوریم و.........