یکشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۳

خواب

ديشب خوابيكي از دوستام رو ديدم. خيلي خوبه كه هر وقت دلم واقعا براي يكي از دوستام تنگ مي‌شه، مي‌تونم او رو توي خواب ببينم. :)
فقط مي‌تونم براش دعا كنم، كه تصميم درست رو بگيره. (ته دلم گواهي مي‌ده كه بالاخره اين كار رو مي‌كنه. :‌) )

امشب براي چهارمين يا پنجمين بار، نشستم پاي تماشاي فيلم مارمولك. بعد از كلي گشتن، DVD ‌اين فيلم رو پيدا كردم. تماشاش كلي حال داد.
هر دفعه كه اين فيلم رو مي‌بينم، ياد كلي از دوستام مي‌افتم و آرزو مي‌كنم يك روز با اونها هم اين فيلم رو تماشا كنم. :X :)

هیچ نظری موجود نیست: