یکشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۹

کتاب فروشی

این چند روز که هوا خوب نبود، سعی کردم، فقط روزهایی که نوبت ماشینم هست، از ماشین استفاده کنم، و مابقی روزها ماشین نیارم، حاصلش این شد که یک کتاب فروشی بزرگ توی میدون ونک پیدا کردم. به نظرم که تازه اومد. دفعه اول که دیدمش کلی حال کردم. همون روز، یکی من رو توی میدون ونک غال (یا...) گذاشته بود. من هم ناراحت، وقتی کتابفروشی رو دیدم مثل این بچه ها، داشتم بال در می‌آوردم، رفتم توی کتابفروشی و حدود 1 ساعتی برای خودم چرخیدم، بعد هم که یکم حالم بهتر شد اومدم سمت خونه.
دفعه دوم که رفتم، حالم مثل دفعه قبل نبود که چشمام بسته باشه، بعد از اینکه چند تا کتاب ورق زدم، و یکم کتاب خواندم. گردنم درد گرفت، تازه دیدم، کتابفروشی به این بزرگی، یک میز و صندلی، برای مطالعه نداره. خلاصه فکر کنم اگر، یک سری صندلی توش بگذارند، که اگر آدم خواست در مورد کتابی چیزی بدونه، بشینه و چند صفحه‌ای از اون کتاب رو بخونه، کتاب فروشی بهتری بشه.

۳ نظر:

فاطمه گفت...

رهاآقا میشه جواب ما رو هم بدی؟ به یاهو سر بزنید لطفا.

pendar گفت...

سلام! همیشه دفعه اول این کتابفروشی آدم رو به هیجان میاره؛ اما بعدش مدیریت ضعیفش خودشو نشون می ده! حتی تعداد کارشناس هاشون هم برای پاسخگویی زیاد نیست. اما هرچی کتابفروشی بیشتر باشه تو شهر، روحیه آدم بهتر می شه!

مرضیه گفت...

من فقط یه بار رفتم اون کتاب فروشی و کلی ذوق کردم. یادم باشه دیگه نرم...!