چهارشنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۷

عید فطر مبارک :)

عید فطرتون مبارک
انشاا... که نماز و روزه‌هاتون قبول حق شده باشه.
بالاخره بعد از یکماه، عید فطر شد. :)

با اینکه از اون حال و هوا قدیم دیگه خبری نیست! ولی عید فطر هنوز می‌چسبه.
این حال هوا فقط باعث شده که تحمل یکسری آدم مثل من کم بشه و دوست داشته باشند که هر چه زودتر عید بیاد!
هر چی می‌گذره، حال و هوای ماه رمضان کمتر می‌شه. دیگه از اون مهمونی‌ها و افطاری‌هایی که هر چند روز یکبار بود، خبری نیست. یادمه وقتی بچه بودم، حتی یکی دوبار، سحری هم مهمون بودیم. :) (شاید 5 یا 6 سالم بود، ولی دقیقا یادمه، که برای سحری من رو از خواب بیدار نکرده بودند. و من خودم پاشده بودم، و هیچکس رو پیدا نکردم، بعد فهمیدم که طبقه بالا مهمون هستیم. اون شب سحری آلبالو پلو بود. :) )
تو کوچه و خیابان که بدتر هست که بهتر نیست. وقتی توی خیابان راه می‌ری نسبت به قبل کمتر بوی ماه رمضان رو استنشاق می‌کنی و ...

توی افطار، آدم باید ببینه قستش کجا هست که افطارش رو باز بکنه، وقتی برای افطار 1-2 جا می‌ری که فکر می‌کنی افطاری دارند، ولی تعطیل هستند. بعد بالاخره به سمت جایی می‌ری که توی این چند سال اخیر هر سال اونجا رفتی، و در حالی که اصلا امید نداری، که نیم ساعت بعد افطار به شما جا برسه، و اولش هم می‌گویند جا نیست. در حالی که یک کم نا امیدی، یکدفعه می‌گویند برای شما جا هست. (چه احساسی پیدا می‌کنید.)
با اینکه یکی از بچه‌ها اوایل ماه رمضان خیلی از افطاری امسال آبان تعریف نمیکرد. ولی امسال به من چسبید و خوب و خاطره انگیز بود. :)
(شاید این چسبیدن به خاطر این بود که از گشنگی داشتیم پس می‌افتادیم. :) )

هیچ نظری موجود نیست: