شنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۵

انتخابات

اين متن در ابتدا در انتهاي متن قبل آمده بود. و يك روزي هم بود.
منتها ديدم خيلي طولاني شده، برا همين جداش كردم. و با كمي اضافات توي يك ياداشت جدا آوردمش. :)
2007-01-10

و اما انتخابات
توي اين چند وقت اخير به لطف پروژه غم(اسمي كه ما تو شركت براي اين پروژه انتخاب كرديم.) اصلا وقت فكر كردن روي اين موضوع رو نداشتم و خودم رو خيلي درگير نكردم. فقط يكي دوبار دوستام از من پرسيدند كه راي مي‌دي يا نه.
مي‌گفتم: راي مي‌دم،
و وقتي مي‌پرسيدند: چرا؟!‌
مي‌گفتم: دوست ندارم، يكسال ديگه عذاب وجدان داشته باشم كه چرا راي ندادم و بگم اگر راي داده بودم و تو انتخابات شركت كرده بودم، وضعم اين نبود! ممكنه بگي هيچ تفاوتي نمي‌كنه كه به كي راي بدي، ولي آيا دوره خاتمي با احمدي‌نژاد برات يكسان بوده؟ ...

خلاصه اصلا و ابدا سعي نكردم كسي رو راضي كنم، بعد از اين سالها به اين نتيجه رسيدم كه مردم باید خودشون به این نتیجه برسند که در انتخابات شرکت کنند یا نه. :)
و اگر با صحبت، كسي رو هم راضي بكنم كه توي اين انتخابات شركت كنه، چون با ميل خودش نبوده، احتمالا انتخابات بعدي هم خودش نمي‌ره راي بده و بايد يكي پيدا بشه با او صحبت بكنه تا طرف اگر حالش خوب بود، برود راي بدهد!
...
به نظرم دموكراسي، مثل آمپول نيست كه بصورت فشرده به خورد ملت داده بشه.
مردم بايد تو يك پروسه زماني به اين موضوع برسند. وضع مردم درست نمي‌شه تا اينكه همه به اين برسند كه هر كدومشون در ساختن آن نقش دارند.
در كل خوشبينم. :) ممكنه اين خوشبيني خيلي طول بكشه ولي خب وقتي مي‌بينم، مردم يواش يواش به اين سمت مي‌رند كه به يك ليست راي بدهند و سعي مي‌كنند به برنامه‌هاي هر گروه توجه كنند، خيلي خوبه. :) حالا درسته كه ممكنه از افرادي كه توي اون ليست خاص هست،‌ من خوشم نياد. ولي نفس عمل رو مي‌پذيرم و پيش خودم مي‌گم همين كار يعني يك گام به جلو. اين 2-3 انتخابات اخير رو با هم مقايسه مي‌كنم، مي‌بينم كه مردم از بعضي از اتفاقات تجربه بدست آوردند.
شايد به همين خاطر باشه كه تو ايران نمي‌شه به راحتي نتيجه انتخابات رو پيش‌بيني كرد. مردم نسبت به شرايط و تجربيات گذشته‌اشون افراد رو انتخاب مي‌كنند و براي همين انتخاب هر دوره با دوره قبلش متفاوت در‌مي‌آد. :)
...

هیچ نظری موجود نیست: