شنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۴

پرچم؟!

انگار به من آرامش نيومده. :)
اين نتيجه رو وقتي گرفتم، كه امشب ساعت 1:30 نيمه‌شب، كيلومتر شمار ماشينم، رقم 177 كيلومتر رو نشون داد.
يك زماني آرزوم اين بود كه با اين ماشين 160 تا برم، ولي امشب دوبار پشت هم تا آخر كيلومتر شمار رفتم!
صبح وقتي داشتم خاك رو از روي قاب اتاقم پاك مي‌كردم، باز چشمم به اين جمله افتاد: "زنده به آنيم كه آرام نگيريم، موجيم كه آسودگي ما عدم ماست!" خيلي وقت بود كه اين جمله رو براي خودم تكرار نكرده بودم. :)
همه اين جنب و جوش براي اين هست كه دوست ندارم، پرچمي كه اين همه سال برافراشته نگه‌اش داشتم، و به ديگراني سپرده بودم، توسط اونها پايين بياد. تو اين 2-3 شب همش دارم فكر مي‌كنم و نقشه مي‌كشم و آدمهايي كه مي‌شه روشون حساب كرد رو شناسايي مي‌كنم. وسط اين شلوغ و پلوغي، كسي كه بيشترين كمك رو مي‌تونه به من بكنه، جا زده و پشتم رو خالي كرده! :)
بعد از 3-4 ساعت بحث فقط اميدوارم كه تحت شرايطي بتونم از او كمك بگيرم. ... :)
خيلي از اتفاقات اولش براي من خيلي ناراحت كننده بوده، ولي بعد كه زماني از مي‌گذره، پيش خودم مي‌گم شايد خيري در اين اتفاق بوده، و معمولا خير رو حس مي‌كنم.
نيمه دوم امسال فوق‌العاده در آرامش گذروندم، گر چه چند اتفاق ناگوار افتاد، ولي خب، يكم از اون اتفاقات فاصله گرفتم، شايد به همين دليل هم باشه كه يك دفعه 4-5 كيلوگرم چاق شدم. البته خدا رو شكر اينقدر لاغر بودم، كه كسي به راحتي متوجه اين تغيير من نشه!

تا 1-2 هفته ديگه بايد تصميم بگيرم كه مي‌خوام بازم اين پرچم رو سرپا حفظ كنم، يا به امان خدا رهايش كنم، و نظاره‌گر افتادن آن باشم!

هیچ نظری موجود نیست: