كارتينگ
ديروز تقريبا سوسك شدم. ديروز وقتي به منصور زنگ زدم، بي مقدمه به من گفت كه بيا بريم از اين ماشينها سوار بشيم، منم كه هميشه تا حالا فقط اسمش رو شنيده بودم و تا حالا حتي از نزديك هم نديده بودم، با يكي ديگه از بچهها، 3 تايي رفتيم، اونجا.
تقريبا يك ساعت و نيمي، منتظر بوديم تا نوبتمون شد، ظاهرا جمعه قرار هست كه مسابقه برگزار باشه، براي همين 1 ساعتي مشغول تماشاي ماشينهاي مسابقهاي بوديم كه داشتند توي پيست تمرين ميكردند. حركت اون ماشينها واقعا هيجان انگيز بود، تقريبا 2-3 برابر ماشينهايي كه ما سوارش ميشديم، سرعت ميگرفتند.
بعد از تمرين اونها، 2-3 گروه، قبل از ما بودند كه تو هر گروه، 3-4 نفرشون نخودي بودند، و مابقي هم كه از بقيه جلو ميزدند، در حد متوسط بودند.
اما گروه ما، انگار همه سالهاست كه دارند تو اين رشته كار ميكنند. وقتي راه افتاديم، فقط من و علي بوديم كه دفعه اولمون بود كه سوار اين جور ماشينها ميشديم. همون اول كار همچين كه اومدم ببينم دنيا دست كي هست، و چطور بايد اين ماشينها رو راه برد. يك پسره از پشت اومد زد به ماشين من و تا اومدم ماشين رو جمع بكنم، 3-4 نفر ديگه از من جلو زدند. تازه از وسط دور اول تونستم سرعت بگيرم.
يك دختره افتاده بود جلوم، تا مياومدم از اون جلو بزنم يكم ميكشيد سمت من، من هم از ترس اينكه به اون بخورم و اون كنترلش رو از دست بده ترمز ميكردم، يك 4-5 دوري به همين شكل گذروندم. تا اينكه دوباره همون پسره از پشت همچين زد به ماشينم، كه داشتم پرت ميشدم اون ور پيست، بعد هم زد به دختره و باز از ما جلو زد!!!
از ماشين كه پياده شدم، و با بچهها صحبت كردم، فهميدم كه مدلش همينجوري هست.
خلاصه هيچ وقت اينجوري سوسك نشده بودم، با اينكه از دو نفر (از جمله يك بچه كه نخودي بود و علي كه بار اولش بود سوار اين ماشين ها ميشد) تونستم جلو بزنم، ولي به جاش 3 تا دختر از من جلو زدند، و از 4 نفر ديگه (3 تا پسر و يك دختر) يك دور عقب موندم.(خلاصه كلي از خودم شرمنده شدم.)
هر چي من، بد رفتم، منصور جبران كرد، و تقريبا از همه يك دور جلو زد.
از الان تصميم گرفتم كه دفعه ديگه جبران كنم. :) بايد ياد بگيرم كه بدون ترمز از اول تا آخر برم. :)
پ.ن.
وقتي رسيديم اونجا، رو در ورودي كلي تبليغ هاشمي رو ديديم. بعد هم موقع خريد بليط متوجه شدم كه هر كسي كارت ستاد تبليغات هاشمي رو داشته باشه، به او تا پايان انتخابات 50 درصد تخفيف ميدهند.
پسر جلويي من با قيافه هچل هفتش، 11 تا بليط نصف قيمت خريد!!! و با دوستاش (بغير از يكشون) هر كدوم 2 دور سوار ماشين شدند. ما كه شاهد اين صحنه بوديم، همگي هوس كرديم بريم تو ستاد تبليغات هاشمي ثبت نام كنيم :)
اگر عضو بوديم، كارتش اينجور جاها كلي به درد ميخورد. :)
چهارشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر