انتخابات 5/06/2005 ساعت 4:10 am
يك جورهايي ملت همه راضي هستند. يك دوره خوب رو داريم ميگذرونيم. به كسي خيلي گير نميدهند، از اون طرف هم كه كانديداها، اكثرا دارند يك حرف رو ميزنند. همه از نشاط جوانان صحبت ميكنند. و ... خلاصه دوره رياست جمهوري خاتمي هيچ چيز براي ملت نداشت، اين ارمغان رو داشت كه كانديدهاي بعد از او، براي نمايش هم كه شده، ژست او رو بگيرند و دست به كارها و ابتكارات نوتري بزنند.
آدم وقتي شعارهاي انتخاباتي اين دوره رو نگاه ميكنه، ميبينه كه خيلي از اين شعارها تا چند سال پيش جرم بود، و اگر احيانا كسي در يك سخنراني خصوصي، از اين حرفها ميزد، كارش به ناكجاآباد ميافتاد. حالا چه برسه كه بياد توي تلويزيون و بشينه در مورد اين موضوعات با كارشناسها بحث كنه.
شب انتخابات
ياد داشت بالا رو، حدود 2 هفته پيش نوشتم، در مورد خيلي چيزها ميخواستم بنويسم، ولي ادامه پيدا نكرد. هر شب براي خودم يك دليل ميآوردم، و بيخيال بقيهاش ميشدم.
امشب بالاخره تصميم گرفتم كه نوشتهام رو تموم كنم. :)
نميدونم، شمايي كه اين نوشته رو ميخونيد، براي فردا چه تصميمي گرفتيد. شايد حالا كه اين نوشته رو ميخونيد، انتخابات تمام شده و همه منتظر نتيجه انتخابات نشستيد. نميدونم، در چه وضعي هستيد. ولي اميدوارم هر كدوم از ما، در اين شرايط بهترين تصميم ممكن رو كه در توانمون هست، بگيريم.
دل و عقل
هيچ انتخاباتي به اندازه اين انتخابات به من سخت نگذشت، هميشه خيلي راحت تصميم ميگرفتم، ولي اين بار، با هميشه فرق داشت. نتونستم راحت تصميم بگيرم. همش توي يك حالت دو دلي سير ميكردم. (خودم رو كه نميتونم گول بزنم)
راي بدهم يا راي ندهم؟!
اين اولين سوالي بود كه از خودم ميكردم، تا همين 1-2 هفته پيش نتونستم در اين مورد تصميم قاطع بگيرم، و هركس از من اين سوال رو ميپرسيد، جوابش رو به بعد موكول ميكردم. (تازه بعدش هم كه تصميم قاطع گرفتم، كمتر در موردش بحث كردم.) نميدونم خوبه يا نه، شايد اگر بعضي از اتفاقات ميافتاد، خيلي راحت صورت مسئله رو براي خودم پاك ميكردم، و خيال خودم رو راحت ميكردم و ميگفتم: تو انتخابات شركت نميكنم.
هر چي فكر كردم، ديدم در شرايط فعلي، راي ندادن من هيچ فايدهاي نداره.
شايد بعضيها بگويند كه با اين كار اعتبار نظام پايين بياد!!!
شايد اين حرف درست باشه، ولي ما چه بخواهيم، چه نخواهيم جزيي از اين نظام فعلي هستيم، و اگر خدايي نكرده فردا روزي، مورد تهديد قرار بگيريم، اولين كسي كه ضرر ميكنه ما هستيم، اونها كه اون بالا هستند، خيلي راحت از مهلكه فرار ميكنند. مردم عادي هستند كه بيشترين ضرر رو ميكنند.
تازه وقتي تصميم گرفتم، راي بدم، مشكل جديدي ظاهر شد. اون كه به كي راي بدهم؟! يكم طول كشيد كه به نتيجه رسيدم. دل و عقلم يك حرف نميزدند. خيلي طول كشيد تا دل و عقلم به يك نتيجه مشترك رسيدند.
نتيجه
راستش اينجا نميخوام توصيه خاصي بكنم. حتي نميخوام به كسي كه احيانا اينجا رو ميخونه بگم كه در انتخابات شركت بكنيد يا در انتخابات شركت نكنيد.
به نظرم توي اين قضيه هر كس بايد خودش، به نتيجه برسه. به هر حال، هر كدوم از ما نتيجه تصميم خودمون رو خيلي زود ميتونيم بفهميم.
امروز با دوستم صحبت ميكردم، به او ميگفتم: نتيجه، اين انتخابات خيلي چيزها رو ميتونه نشون بده.
نسبت به اينكه مردم چه انتخابي ميكنند، ميشه تحليل كرد، كه مردم ما با توجه به شعارها و تجربه 26 سال گذشته، از لحاظ سياسي چه ميزان پيشرفت كردند.
آيا حافظه مردم، اينقدر قوي هست كه يادشون بياد كه هركدوم از اين اشخاص كه امروز دارند نويد ميدهند، قبلا خودشون چه كاري كردند.
خيلي از اينها همچين از مديريت 26 سال گذشته انتقاد ميكنند و براي آينده برنامه ميدهند كه انگار طي اين چند سال، هيچ كاري صورت نگرفته. انگار فراموش كردند كه خودشون هم جزيي از همين مديريت بودند.
...
...
پ.ن.
دوست داشتم، در مورد يك سري از كانديداها كلي مطلب بنويسم. از خاطرات گذشته، از چيزهايي كه از هر كدوم ديده بودم. اتفاقات سال 67 و 69، از سال 78 بگم و ...
اينكه اين راي، چقدر براي بعضيها عزيز شده كه براي بدست آوردن آن، حاضرند هر كاري رو انجام بدهند. هر كاري ...
اينكه به كي ميخوام راي بدم و براي چي و ...
ولي در آخر تصميم گرفتم كه صبر كنم، منتظر بشم كه نتيجه رو ببينم. و اميدوار باشم كه مردم تصميم خوبي ميگيرند.
به اميد داشتن فردايي بهتر
جمعه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر