بالاخره انتظار به سر رسيد، و شوراي نگهبان اسامي كانديداها رو اعلام كرد.
1- احمدي نژاد 2- محسن رضايي 3- قاليباف 4- لاريجاني 5- كروبي 6- رفسنجاني
(نكردند، حداقل يكي از آدمهاي خارج خودشون رو انتخاب كنند.)
انتخاب هايي كه خيلي دور از انتظار نبود. حالا بايد تصميم گرفت كه بهتره كه به يكي از اين افراد آدم راي بده يا اينكه كار ديگهاي بايد انجام بشه.
امروز سر ناهار صحبت بود كه يكي از همين آقايان گفته كه ميخواد كميته استقبال از امام زمان راه بياندازه. يكي از بچهها گفت: كه اينها انگار اصلا نميفهمند، كه با اين حرفها همه از اونها فاصله ميگيرند. يكي از همكارها كه سني از او گذشته بود خنديد و گفت: اتفاقا اونها ميفهمند، كه چي ميگويند. ماها نميفهميم.
اشكال ما اين هست كه فكر ميكنيم كه همه مردم مثل خودمون تحصيل كرده ها فكر ميكنند. ميگفت: مذهب به شدت در گوشت و پوست ما فرو رفته. ميگفت: يكي از دوستاش، الان چند سال هست كه فقط فحش و بدبيراه هست كه به اينها ميده. و هميشه ميگفت: كه عمراً اگر من توي انتخابات شركت كنم.
حالا همين آقا، 1-2 هفته هست، كه همون فحشها رو ميده، منتها ميگه: واجب كفايي هست كه توي انتخابات شركت كنيم.
باز ياد اين حرف افتادم كه:
خدا سرنوشت هيچ قومي رو عوض نميكنه مگر اينكه مردم اون قوم بخواهد.
یکشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر