بازار خيريه
بازار خيريهامون از فردا شروع ميشه. خيلي خوبه كه بعد از مدتها دارم مثل يك عضو عادي كار ميكنم. البته امشب تا ساعت 12 با بچهها بازار بودم و كامپيوترها رو براي فردا آماده ميكردم.
امسال فيلمهم داريم. براي اولين بار داريم فيلم راه مياندازيم. از سيستم پخش صدا و تصويرش خيلي خوشم اومد، با اينكه ميدونم امسال خيلي سالن شلوغ نميشه، ولي يك تجربه خيلي خوب هست براي سالهاي بعد. :)
مثل هميشه يكسري مشكلات هست. ولي هر جور هست يك جوري دارم از بينشون رد ميشم.
پ.ن.
يك زمان (سال 2و3 دبيرستان) هر صبح جمعه ميرفتم دركه. تنهاي تنها.
تقريبا تمام مسير رفت و برگشت رو، تا پلنگ ميدويدم. جوري كه در عرض 2 ساعت 10 دقيقه ميرفتم و برميگشتم. توي مسير به تك تك كسايي كه در مسير بودند به عنوان يك مانع نگاه ميكردم. و سعي ميكردم كه يكجور از اونها عبور كنم.
توي اون سالها خيليها بودند كه وقتي ميديدند كه يك بچه از اونها جلو ميزنه، به اونها بر ميخورد و ميخواستند كه از من سريعتر بروند. ولي توي همه اون سالها 1 نفر هم پيدا نشد كه بتونه از من جلو بزنه. اگر كسي هم اين كار رو ميكرد. به فاصله يك يا 2 تا پل دوباره خودم رو به او ميرسوندم و از او جلو ميزدم. :)
چهارشنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۳
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر