چند وقت پیش که می خواستم، لاستیکهای ماشینم رو عوض کنم، دیدمش. آدم خوبی به نظرم اومد. بعد از کلی قیمت گرفتن، آخر سر تصمیم گرفتم، از خودش لاستیک رو بگیرم.
البته اون هم خوشش اومده بود، براش جالب بود، یک نفر پیدا شده که قبل اینکه بیاد لاستیک بخره، دین و ایمون همه لاستیکها رو از توی اینترنت در آورده باشه.
خلاصه، تا لاستیک ماشینم آماده بشه، اومد یک سوال در مورد اینترنت کرد، بعد صحبتمون به ستارهها رسید. اینقدر برای این آدم ستارهها جالب بود که نگو، یکی از بهترین سرگرمیهاش این بود که شبها اگه هوا صاف و تمییز بود، بره پشت بام خونشون و با تلسکوپ ستارهها رو رصد کنه. وقتی فهمید که منم به ستارهها علاقه دارم، دیگه ول کن نبود. یکسری عکسهایی که از سیارههای اطراف با قمرهاشون گرفته بود رو به من نشون داد. وقتی در مورد سحابی صحبت کردیم و گفتم که توی اینترنت میتونی عکسهای اونها رو ببینی باورش نمیشد و داشت از خوشحالی بال در می آورد. ...
یک لحظه به او حسودیم شد، بعضی از آدمها چقدر راحت زندگی میکنند. :)
سهشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
اینجا برایم بوی خانه ی یک دوست قدیمی را دارد... کاش بیشتر به خانه ات سر می زدی، درست نیست مهمان ها زیاد منتظر بمانند!
ارسال یک نظر