بعداز مدتها به بهانه دیدن بازی بارسلونا - رئال مادرید، رفتم دیدن دوستم، الان 1 ماهی هست که می خوام برم پیششون، ولی هر دفعه یک مشکل پیش میاومد و قرارمون رو عقب میانداختیم.
سر شام، صحبت رفتن شد، یک دفعه دوستم رو کرد به خانمش و گفت، تا حالا نشده رها یک حرفی بزنه و عمل نکنه، من نمیفهمم که چرا وقتی گفت، می خوام برم، الان اینجاست و هنوز نرفته.
طبق معمول لبخند میزنم، خودش ادامه میده، یک جای کار ایراد داره، انگار که خودش نمیخواد بره!
بازی خیلی قشنگتر از اونی که فکر می کردیم در اومد، گل زود هنگام ژاوی، و در ادامه 4 گل بعد از اون. گل اول رو که زد، نگران بودیم، حتی بعد از گل دوم هم یک مقدار نگران ادامه بازی بودیم. ولی بعد از شروع نیمه دوم، دیگه خیالمون راحت شده بود، هر گلی که بارسلونا میزد، جفتمون میپریدیم هوا، و برای اینکه بچه دوستم بیدار نشه، بی صدا، شادی میکردیم و دور پذیرایی بالا و پایین می پریدیم.
نتیجه بازی همچین بود که مورینیو، از جاش تکون نمیخورد. آدم مغروری هست، برای همین از او خیلی خوشم نمیآد. رئال مادرید له شد. به نظر من، رئال مادرید، اول به تکبر و غرور خودش باخت بعد به بازی خوب بارسلونا.
خوشبختانه من و دوستم، هر دو طرفدار بارسلونا بودیم، و برای همین با آرامش نشستیم بازی رو دیدیم. البته اگه یک رئالی بینمون بود، هم حال می داد، کلی کری برای او می خوندیم. :)
شب خوبی بود. خوش گذشت. :)
پ.ن.
هنوز هم باورم نمی شه که بازی با این نتیجه تموم شده:
بارسلونا 5 - رئال مادرید 0
:)
سهشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر